کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

من عـلی اصغـرم و تـیغ اگر بردارم            در وجـودم سکـنات عـلی اکـبر دارم

نسبِ هاشـمی‌ام کـار خودش را کرده            جـگـر حـمـزه، دلِ فـاتح خـیـبر دارم


سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست            کوچـک امـا اثـرِ مـالـک اشـتـر دارم

همه کردند سر و جان به فـدای پدرم            کسر شأن است ببینند که من سر، دارم

در سپاهی که عمویم شده فرماندۀ آن            حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم

من ز نسل علی‌ام که زرهش پشت نداشت            حرمله کـمـتر از آنست زره بـردارم

کوفه و شام بترسید که من در رگ خود            خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم

هاشمیّون هـمگی مادری‌اند و من هم            هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم

گرچه افتاده‌ام از شـیر به تـیرِ دشمن            جگـری با جـگـر شـیـر بـرابـر دارم

کاشـکی عـمه به خـیمه ببرد مادر را            که نـبـیـند اثـرِ تـیـر به حـنـجـر دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (ص۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از سرِ نی به سرِ عمه شوم سایۀ سر            ارثِ غـیرت ز ابالفـضل دلاور دارم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع تیر سه شعبه تغییر داده شد. جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

گرچه افتاده‌ام از شیر به تیرِ سه پری            جگـری با جـگـر شـیـر بـرابـر دارم

زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای ولـی‌الـلـه گـهــواره نــشـیـن            دسـتهـایت پـرچـم فـتـح المـبـیـن

گـریه‌هایت خـطبه‌های حـیـدری            حجّت کـبرای محـشر! محشری


پـیــرهـای کــاروان را مــقــتـدا            بـنـد قـنـداقـت عـمـود خـیـمـه‌ها

نــور مــات نـــور ربّــانـی تــو            لـشگـری مـات رجـز خوانی تو

ای سـپاه کـافـران را خـط شکن            مسـتجاب الـدعـوة مثـل پـنج تن

بـاقـیـات الصـالـحـاتی یـا عـلـی            حـسـرت آب فــراتـی یـا عــلـی

کـــهــــیــــعــــص ســــــوره‌ای            روح هــر ادعــیــۀ مـاثــوره‌ای

از حــرم آمـــد صــدای آب آب            بین خـیـمه زد بروی سر رباب

آه مادر بین چشمت خواب نیست            هی زبانت را نچرخان! آب نیست

بـار دیـگـر تـب سـراغـت آمـده            سیب سرخم! صورتت تاول زده

بـی‌قــرارم تـنـد قــلـبـم مـی‌زنـد            نـبـض هـایت نـامـنـظـم می‌زنـد

می‌نـشـیـنم باز هـق هـق می‌کنم            حرفی از رفـتن‌ نزن دق می‌کنم

این جـماعـت با علی‌ها دشمنـند            اصـغـر و اکـبـر ندارد می‌زنـند

تا کـمی نـیرو به بـازو می‌دهـند            هر جوابی را سه پهـلو می‌دهند

چه کنم روضه زبانش قاصر است            حرمله تیر و‌ کمانش حاضر است

وای اگـر بابـای تو گـریان شود            بین میـدان و حـرم حـیران شود

حق بده اینقدر حالم مضطر است            حنجرت از برگ گل نازک تر است

جان‌مـادر تـیر خوردی پر نزن            دست و پا در پیش این لشگر نزن

خـون تو هرگز نمی‌ریزد زمین            می‌برند آن را سوی عرش برین

غم مخور خونت شفاعت می‌کند            حضرت زهـرا بزرگـت‌ می‌کند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

بـاقـیـات الصیـالـحـاتی یا عـلـی            حـسـرت آب فــراتـی یـا عــلـی

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـدری خَـم شـده تا دردِ کـمـر را بِکِـشَد            مادری مـانـده که تا نـازِ پـسر را بکشد

چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت            کاش می‌شُـد به لبـش دیـدۀ تـر را بکشد


بُردنِ این تَنِ بی‌وزن برایش سخت است            نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟

هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد            یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد

باید او قـبـر کَنـَد خاک کُـنَد شـرح دهـد            آه این سـیـنـه‌ غَـمِ چـنـد نـفـر را بِـکـِشَد

زیرِ لـب گـفت فـقـط آه ربـاب آه ربـاب            وای اگر پیـشِ سنان بارِ سفـر را بِکِشَد

حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت            باید او در کـمـرش کـیسۀ زَر را بِکِشَد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع و به دلیل مستند نبودن موضوع تیر سه شعبه؛ حذف شد. ضمن اینکه ذکر مطالب ابیات زیر بیشتر خیالبافی همراه با سلاخی است تا روضه صحیح

از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند            از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد

خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید            بهتر این دید که او قـسمتِ پَر را بِکِشَد

تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید            نَکُـنـد با سـرِ این تـیـر جـگـر را بِکِـشَد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (ص۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست            قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد

کاش می‌شُد که نمی‌دید رُبـاب این دفعه            نیزه‌ای رد شده از خـاک پسر را بِکِشَد

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مادر شـکـسـته تا که مـهـیا کـند تو را            تـا آخـریـن مــدافــع بـابـا کـنـد تـو را

آری یـقـین تویی سـند غـربت حـسـین            وقـتی که تـیـر آمده امـضا کـنـد تو را


تـیـر آمـده است از بر بـابـا بگـیـردت            تا شیر خوار حضرت زهرا کند تو را

داغ تو اکـبر است عـلی اصغـر حـرم            بـایـد حـسـین زیر عـبا جـا کـند تو را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مادر شـکـسـته تا که مـهـیا کـند تو را            تـا آبِ روی آتـش بــابــا کــنـد تـو را

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو عطر در شکسته و دشمن مشام تیز            از زیـر خـاک آمـده پـیـدا کـنـد تـو را

وای از رباب زخـم دلش تـیر می‌کشد            وقتی به روی نـیـزه تـماشا کـند تو را

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : حسین جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نمی‌رسید قـمـر هم به پای زیـبائـیش            میان هاشـمیان شهـره بود یکـتائـیش

صداش تازه کمی مثل مردها شده بود            اگر چه فاصله کـم بود تا شکوفائیش


همیشه آرزویش بود چون عمو باشد            نشد، که شکل بگـیرد خیال سقائـیش

همین که مقـتدرانه بسوی میدان رفت            همینکه خواند رجز با دم مسیحائیش

هراس و لرزه بر اندام دشمنان انداخت            احاطه بود به لـشکـر توان یارائـیش

عـمامه سر او ضـربه را نمی‌فهـمـید            گـذشـته تـیـغ ز پـیـشانی اهـورائـیـش

عمو رسید کنارش ولی چه فایده داشت            چه سخت بود خدایا عـروج لیلائیش

به روی شانه او گرچه گردنش افتاد            به چشم نجـمه نشد کم دمی ز آقائیش

تــمـام اهـل حــرم آمـدنـد بـا عـجـلـه            بـرای دیـدن آن قـامـت تـمـاشـائـیـش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

جـواز عـاشقی‌اش رونـوشت بابا بود            که بسته بود به بازو به رسم شیدائیش

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر و انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد.

عـمامه سر او ضـربه را نمی‌فهـمـید            تـبـر گـذشت ز پـیـشانی اهـورائـیـش

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : حسین جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قـلب حسن در سیـنـه این نوجـوان بود            زیـبـاتـرین گـلـواژه ایـن کـاروان بـود

مانند یک خورشید رویش می‌درخشید            گاهی به دورش هالۀ رنگین کمان بود


قـدش کمی کوتاه و انـدامش کـمی تُرد            سیـمای جـذّابش شکـوهی بیکـران بود

سنش نمی‌خورد اینکه مرد جنگ باشد            پـای دفاع از مـقـتـدایش در مـیان بود

شوق شهادت در وجودش موج می‌زد            سـمـت نگـاهـش انـتـهـای آسـمـان بود

تنهـا عـمو نه هیچ کس راضی نمی‌شد            قـاسم رود میدان ز بسکه مهـربان بود

حس کرد آغـوش پـدر را لحـظه‌ای که            دسـتـش به دور گـردن اربـابـمـان بود

میدان که می‌رفت از نگاهش یاس می‌ریخت            چون برگ گل در معرض باد خزان بود

می‌گـفـت تا کـامـل شدن راهی نـمـانده            وقـتی عـمو آمد کنارش نیـمه‌جـان بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. ضمن اینکه در فرهنگ لغت کلمه غرور دارای بار منفی معنایی است.

سنش نمی‌خورد اینکه مرد جنگ باشد            پـای غـرور چـشم هـایش در مـیان بود

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نـوجـوانـی بـود اما مـردتـر از مـردها            اذن مـیـدان داد او را زادۀ خـیـرالـنـسا
نه زره بر تن نمود و نه کله خودی بسر            لیک بودی با اصول رزم شمشیر آشنا


لشگر دشمن شده حیران ز روی ماه او            گـوییا بر کـوفیان گـشته حسن جلـوه نما
بنگرد رزمش حسین فاطمه از خیمه‌گه            یادش آید در جمل رزم عجـیب مجـتبی
بارها با تـیغ افکـندی عـدویی بر زمین            از عمویش جایزه بگرفت، او تکـبیرها
آه از آن دم که شمشیر عدو فرقش درید            خیمه‌گه زین واقعه گردید چون ماتمسرا
لحـظه آخر صدا زد یا عمو فریاد رس            آنـزمانی که تـنـش افـتاده بودی زیـر پا
اشک می‌ریزد عمو و بوسه بر رویش زند            ای یتـیم مجـتبی خـیز و بده جـانم صفا
مادر تو در حرم فریاد تو بشنـیده است            آه و وایـلا اگـر او بـیـنـد احـوال تو را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا در شهادت حضرت قاسم امام وقتی رسید که ایشان زنده بودند و پاها را از شدت درد بر روی زمین می کشیدند، امام در شهادت حضرت علی اکبر وقتی رسید که پسرش شهید شده بود نه در حضرت قاسم. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آمـده انـدر بـرش مـولا ولـی دیـر آمـده            پر کشیده روح قـاسم از بدن سوی خدا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ همانگونه که ذکر شد زیر سم اسب ماندن حضرت قاسم اشتباه است، در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!!

له شده پیکر چگونه قد کـشیدی قاسـمم            من چسان جسمت برم سوی حرم ای با وفا

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عطر تنش ترنّمی از یاس و سیب بود            حتی گل از لطافت او بی‌نصیب بود

او با غـزل سرایی احـلی من العـسل            آموزگار عـابس و حُـر و حبیب بود


بغض بهار وقت و داعش شکسته شد            مرثیه خوان رفـتن گـل؛‌ عندلیب بود

بر روی شانۀ جبل النور می‌گریست            ابری که در وصال کسی بی‌شکیب بود

سـنـگ صبـور دلـهـرۀ گـوشـواره‌ها            روی لـبـش تـرانـۀ امن یـجـیب بـود

چشم انـتـظار آیـنـۀ مجـتـبی نشـست            سنگی که با تبـسّـم شیـشه رقیب بود

روی زمـین سـتـارۀ دنــبـالـه‌دار شد            جان دادن سـلالۀ نـجـمه عجـیب بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اکـبـر نبـود تا که شـود سـاقـدوش او            پهلو نشین نیزه شد از بس غریب بود

مدح امام مجتبی و مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهم السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هم پـریشانِ حسیـنـم هم پـریشان حسن            ای بقربان حـسـین و ای بقـربانِ حسن

روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد            این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن


هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد            هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن

نه که دنیا، دینمان را هم کریمان می‌دهند            من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن

زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد            یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن

هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است            بشکـند دسـتم نباشد گر به دامـانِ حسن

نه که تنها این دو شب کُلِ محرم می‌شویم            شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن

قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت:            می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن

نعره شد: إن تُنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی            تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن

تا چو حیدر حمله‌ور شد بر گروه ناکثین            نعره زد عباس؛ ای جانم به قربانِ حسن

روضه‌های ما همه لطفِ امام مجتبی است            شُکر هرشب می‌روم در زیرِ بارانِ حسن

پیـشِ زهـرا آبـرو داری کـنیم و آوریم            هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد و یا حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا            نعره زد عباس؛ ای جانم به قربانِ حسن

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : محسن زعفرانیه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

چون ثبت کند حضرت حق هر عملی را            با گـریـه سـرودیـم به یـادش غـزلـی را

تا اینکه سخـن گـفـت هـمه قـافـله دیـدنـد            در چهـرۀ او غـیرت و شوری ازلی را


پرسید عمویش که شهادت به چه طعمی است؟            با پاسخ خود گفت چه ضرب المثلی را!

مرگی که گرفته است به خود چند برابر            شیرینی و خوش طعمیِ ظرفِ عسلی را

شـمـشیر به دست آمده، با سـنِ کـمِ خود            تـا خــلـق کـنـد مـنــظــرۀ بـی بـدلـی را

دیـدنـد هـمـه لـحــظـۀ جـنـگـیـدنِ قـاسـم            در قـامـتِ او، هِـیبَت و کـردارِ عـلی را

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حمیدرضا محسنات نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گیرم زره نیافتی عمه، کفـن که هست            گیرم سـپر نیافتی عـمه، بدن که هست

گـیرم سـپاه مسخـره کردند: بچه است            تیغم به خوبیِ سر دشمن زدن که هست


غصه نخور عمو، سپرت میشوم خودم            ابن‌الحسین کشته شد ابن‌الحسن که هست

من جنگ میکنم، تو نفس تازه کن عمو            فرصت به قدر غارت یک پیروهن که هست

دیـدنـد زادۀ حـسـنـم من، کـه تـاخـتـنـد            از پشت این نقـاب چگـونه شناخـتـند؟

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.

گـیرم سـپاه مسخـره کردند: بچه است            تیغم به خوبیِ سر ازرق زدن که هست

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بسم ربّ الحـسن از خـیـمه قـمـر می‌آید            کیست این ماه که حـیدر به نظر می‌آید

اینـچـنـین که سـوی میدان خطر می‌آید            جان هر دشمن مـزدور به در مـی‌آیـد!


از جلال و جـبروتش همه می‌تـرسیدند

بعـد ده سـال همه روی حـسن را دیدند

این‌ عمامه که به سر بسته برای حسن است            تُنْكِروُنی است شعارش زرهش پیرهن است

ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است            ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است

کیف کرده است حسین از رجز فاطمی‌اش

جان فـدای هـنـر رزم بـنی هـاشمی‌اش

مثل باباش چه با غیظ و غضب می‌جنگد            گاه گاهی ز جلو گه ز عـقب‌ می‌جنگـد

یک‌تـنه با همه یل‌های عـرب می‌جنگد            همه گفتند که این‌ تشنه عجب‌ می‌جنگد

خسته شد! دور و برش آه چه غوغایی شد

جان فـدائی عمو گشت و تـمـاشایی شد

آیت الکرسی لبهاش تـرک‌ می‌خورد و            سیب زهرا وسط معرکه لک می‌خورد و

نیزه از هر طرفی سوی فدک می‌خورد و            قاسم از چند نفر داشت کتک می‌خورد و

ناگه از تیغ ستم فرق عزیزش بشکافت

همچو حیدر به سوی دلبر و معبود شتافت

مـانـد عـمـو پـیـکـر او را ببـرد یا نبرد            تا به خـیـمـه تک و تـنهـا ببـرد یا نبرد

این تـن غـرق بـخـون را ببـرد یا نبـرد            قـاسمـش را سـوی زن‌ها بـبرد یا نبـرد

نجـمـه برخـیز حـسین با قـد خـم می‌آید

شیر مردت به چه وضعی به حرم می‌آید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد و یا حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.

اینـچـنـین که سـوی میدان خطر می‌آید            پـدر ازرق شـامی ست که در مـی‌آیـد!

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ پرانی نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و اورا به شهادت رساندند، ضمنا نیزه به پهلو زدن نیز مستند نیست بلکه حضرت قاسم با شمشیری که به فرق مبارکشان زده شد به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خسته شد! دور و برش آه چه غوغایی شد            سنگ بـاران شـدن کعـبه تـمـاشایی شد

نـیـزه مانند نوک مـیخ به پهـلوش افـتاد            بی‌وضو دست به پیچ و‌ خم گیسوش افتاد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وسط اینـهـمـه دعـوا بدنـش بود و‌ نبود            زیر سم‌های ستوران دهنش بود و نبود

دست و پا و سر او بند تنش بود و‌ نبود            با لب پـاره مجـال سخـنـش بود و نبود

سینه‌اش خرد شد و گریه نکرد و خندید

یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید!

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ همانگونه که ذکر شد زیر سم اسب ماندن حضرت قاسم اشتباه است، در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش امده و بزرگ شود!!

شـده هـم قــامـت ســقـا بـبـرد یـا نـبـرد            این بـدن را سـوی زن‌ها بـبرد یا نبـرد

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از ازل در جامِ جانش داشت عشقِ لم یزل            قاسم بن المجـتـبی، فـرمان پـذیرِ بی‌بدل

شیوۀ جنگیدن او همچو رزم حیدر است            شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل


در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و            شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل

سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو            گـفت بـسم الله را و شد هـماوردش اجـل

با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم            مثلِ بابایش حسن در صحنۀ جنگ جمل

سـیـزده ساله ست امـا در مسیـرِ رزم او            سخت جان دادند؛ بی‌تیر و سپر شیرانِ یَل

یکّه می‌تازید و افتادند فوراً یک به یک            آن حرامی‌های باقی مانده از لات و هُبل

بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین            از لبِ شمشیر او می‌ریخت در میدان، عسل

بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند            محضِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقـل

رفت اما کـاشکی می‌مـانـد تا جـای پـدر            چشم‌هایِ عمه زینب را بگیرد رویِ تل!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

متن بازوبند او تفسیری از ایمان و عشق            شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : احمد شاکری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از کـودکـیش مثل پـدر درد کـشیده            هـمـپای یـتـیـمی چـقـدر درد کشیده

سخت است بفهمد كه کسی درد کسی را            درکـش نتوان کرد مگر درد کشیده


او بی‌زره از این همه شمشیر گذشته            ای وای که از زخم تبر درد کشیده

خون می‌چکد از زخم سر و سینۀ او هم            آهـی اگـرم هـمـره هر درد کـشـیده

سجاده‌ای از خون شده بر دامن این دشت            ارثـیـه زهـراست اگر درد کـشـیـده

این درد قدیمی است که از ضربه پهلو            این طایـفـه از چند نفـر درد کشیده

از قـنـفـذ و از ضربۀ سیلی مغـیره            از آن لگـد در پس در درد کـشیـده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آنجا که شکـستـند سر و سینۀ او را            فـهـمید که مـادر چـقـدر درد کشیده

روی بدنش هـروله کردند و فهـمید            مادر چـقـدر در پس در درد کشیده

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌رود مـایـه دلـگـرمی لـشـگـر باشـد            بـی‌زره آمـده تـا حــیــدر دیـگـر بـاشـد

سـیـزده بـار زمـیـن مـقـدم او بـوسـیـده            دود اسپـنـد بـلـند است و خـبر پـیچـیـده


شیـر بی‌واهـمـه تا مـرز جـنـون می‌آید            قاسـم بن الحسن از خـیمه برون می‌آید

می‌رود با رجـزش از پـدرش یـاد کـند            مـی‌رود کـرب و بـلا را حـسن آباد کند

مثل عباس که کم دور و بر مولا نیست            قاسمی هست حسین بن علی تنها نیست

همه دیدند به دستـش شده شمـشـیر بلند            می‌شد از گوشۀ خـیـمه دم تکـبـیر بلـند

می‌زند ضربه همه از روی زین می‌افتند            عده ای نیز ز ترسـش به زمین می‌افتند

حربه‌ای زد به عدو تا که سر او چرخید            وسـط دشت چنان نـعـرۀ حـیدر پیـچـید

و اذا زلـزلـت الارض، بـلا نـازل کرد            دشمن خون خدا را به درک واصل کرد

این حسن زاده عجب جنگ نمایانی کرد            بعد اکـبر خودمـانـیم چه طـوفـانی کرد

چه می‌آیـد سـر این طـفـل خـدا می‌داند            مـادرش آنطـرف خـیـمه دعـا می‌خواند

تـیغ ها قـاتـل آن جـسم نحـیـفـش نشدند            پهـلـوانان عـرب نـیز حریـفـش نـشـدند

آخـرش دست به آن قاعـدۀ جـنگ زدند            باز هم از ره کین دست به نیـرنگ زدند

قـسمت آخر جنگ است خـدا رحم کـند            دستهاشان پر سنگ است خدا رحم کند

ناگهان تیغ فرود آمد و فرقش بشکست            از سر زین به زمین خورده و در خاک نشست

از هـجاهای تـنـی پـاره غـزل می‌ریزد            جای خون از بدنی پاره عسل می‌ریزد

بـه سـر اهـل حـرم آیـۀ غــم مـی‌ریـزد            یک عمو می‌کشد و خیمه به هم می‌ریزد

بدنی را که به زحمت به بغـل می‌گیرد            همـۀ کـربـبـلا بــوی عـسـل مـی‌گـیـرد

می‌کشد پا به زمین و خجل از اوست عمو            خجل از پنجۀ افتاده به گـیسوست عمو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد و یا حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.

می‌زند ضربه همه از روی زین می‌افتند            ازرق است و پسرانی که زمین می‌افتند

پـهـلـوانی‌ست سـراسـیـمه فـقـط می‌آیـد            دیـد این ازرق شـامی‌ست وسـط می‌آید

و اذا زلـزلـت الارض، بـلا نـازل کرد            ازرق و چار پسر را به درک واصل کرد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد و یا حذف شد؛ در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ پرانی نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و اورا به شهادت رساندند، ضمنا نیزه به پهلو زدن نیز مستند نیست بلکه حضرت قاسم با شمشیری که به فرق مبارکشان زده شد به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آخـرش دست به آن قاعـدۀ جـنگ زدند            تا که می‌شد به تن بی‌زره‌اش سنگ زدند

سنگ زد روی تماشایی او ریخت به هم            نیـزه‌ای آمد و زیـبایی او ریخت به هم

جای گل هم چـقدر تیغ به بازوش زدند            گفت یا فـاطمه و نیزه به پهـلوش زدند

موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است.

رد نعـل است که بر روی تنـش افـتاده            و عــمــویـی کـه کــنـاربـدنـش افــتـاده

مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثمن

بـی‌زره آمـده، پُــر بـاده تـمـاشـا دارد            قـد و بـالایِ حـسن زاده تـمـاشـا دارد
پنجه در پنجۀ گرگانِ عرب می‌جنگـد            پیـشِ او خـصمِ ور افـتاده تـماشا دارد


قاسم ابن الحسن ست و نَفَـسش مولایی            رزمِ این عـاشـق دلـداده تـمـاشـا دارد

با رجز خوانی این ابنُ الحسن غوغا شد

دشت از خونِ بهم ریختگـان دریا شد

شیِرِ غرّانِ حسین است عجب رزمنده            مـاهِ رخـسـارِ جـمـالـش چقـدر تـابـنده
داده بر نسلِ حسن،عزّت و شوکت قطعاً            نـامِ او تـا ابــد الــدهـر شـده پــایــنـده
با ظـهـورِ پـسر فـاطـمه مـعـلـوم شود            قـدرِ شـهـزادۀ پُـر از حــسـنـی آکـنـده

قـوّت بـازوی او مثـلِ عـلی اکـبر بود
سـیـزده سـالـه ولـی آیـنـۀ حـیـدر بـود

لشگـرِ کـوفـه فـراری شـدۀ مـیـدانـش            مادرش گـفت: که جانم بشود قـربانش
آن چنان جنگ کند تن به تن و بی‌پروا            پهلوانانِ عرب پیـر و جوان حـیرانش
»طیّب الله» ز لب هایِ حسین می‌شنود            راضی از او شـده واللّه قـسم جـانانش

قاسمِ جـنّت و دوزخ شده با شمشیرش
صحنۀ کـربـبلا پُـر شده از تکـبـیرش

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن الحسن با حضرت زینب و سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سیدمهدی حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دُرّ یـتـیـمـم و به صـدف گـوهـرم بـبین            در بحر عشق، گـوهر جان‌پـرورم ببین

هـفـتـاد و دومـیـن صـدف سـاحـل تـوأم            ای روح آب، رشحه‌ای از کـوثرم ببین


من سیـنـه‌سرخ عـشق عـمویم، پَـرم بده            دست مرا رهـا کن و بـال و پـرم ببـین

چشمم به قـتـلگاه و عمو مانده زیر تیغ            تصویر غـربتی‌ست به چـشم ترم، ببین

بـا بـانـگ اسـتـغــاثـهٔ او تـیـغ مـی‌شـوم            بُـرنـده‌تـر ز تـیـغ عـدو خـنـجـرم ببـیـن

پروانـه‌ام بـه پـیـلـه وا مـانـدنـم مـخـواه            در هُـرم عـشق، شـعـلهٔ خاکـسترم ببین

دستم کبوتری‌ست که شوق پریدن است            چون نبض عمه ملتهب و مضطرم ببین

بر من عـمو به چـشم خـریدار بنگـر و            دست مـرا بگـیر و از این برتـرم ببـین

کوچک‌ترم ز قـاسم و دارم دلی بزرگ            همـچـون عـلی‌اصغـر خود اکـبرم ببین

مـن کـودک بـرادر تـو بـودم و کـنــون            در هـیـأت دلاور و جـنـگــاورم بـبـیـن

هَل مِن مُعِین شنیدم و تکلیف روشن است            در الـتهـاب پـاسـخـت اهـل حـرم بـبـین

هرچند دست یاری من‌ کوچک است و خُرد            آن حـسّ عـاشـقانه و جـان‌پـرورم ببـین

احـرام بـسـته‌ام که کـنم دور تو طـواف            خـیل حـرامـیان همه دور و بـرم بـبـین

کـوچکـتـر است قـد من از تـیغ دشمنان            امـا سـپـر بـرابـر‌شـان پـیــکـرم بـبـیـن

ته مـاندهٔ شراب شهـادت که مانده ‌ا‌ست            می‌نوشم و تو مستی از این ساغرم ببین

در دست عمه دست کشیدم ز جان خویش            حـالا به روی سیـنـۀ گـل پـرپـرم بـبـین

دیـشب سـرم به شـانـهٔ آرامـش تـو بـود            اکنون به روی سیـنهٔ خود بی‌سرم ببین

: امتیاز

مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : حسین جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دست خود را بُـرد تا کـاری کند            خواست چون سقا عـلمداری کند

از مـیـان دسـت و پـای اسـب‌هـا            مـی‌رود اربـاب را یــاری کـنــد


دید شمـشـیری نـشـسته در کمین            رفـت  تـا اعــلام بـیــزاری کـنـد

بال‌هـای کـوچـکـش را بـاز کرد            از عــمـو قـدری هـواداری کـنـد

زیر تـیغ ظلـم، پرهایش شکـست            تـا بـه راه عـشـق، ایـثـاری کـنـد

سینه سرخ عمو را خـون گرفت            مقتلش را خواست گل کاری کند

سر به تن دیگر ندارد حـیف شد            چون عمو می خواست سرداری کند

: امتیاز

مدح و شهادت حُر بن یزید ریاحی

شاعر : محمدمهدی شفیعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سر را گرفت در دل چـادر به دامنش            سر را گذاشت غـرق تفکـر به دامنش

«یا آتـش مـحـبت، یـا آتـش عـذاب»*            او بود و شعـله شعله تحـیر به دامنش


دل کـند از زمـین که نـمانـد الی الابـد            در این مصاف، ننگ تکاثر به دامنش

آمد سـوی حـسین سـرافکـنده و خجـل            می‌ریخت اشکهاش چنان دُرّ به دامنش

او هم شهـید شد که نماند اسیـر مرگ            حالا حـسین بود و سر حُـر به دامنش

: امتیاز
نقد و بررسی

* اشاره به: « إنّی وَاللّهِ اُخَیِّرُ نَفسی بَینَ الجَنَّهِ وَالنّارِ»

مدح و شهادت زهیر بن قین

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـکـبـاره از تـعـلـق دنـیـا رهـا شدی            خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی

در تو طلـوع کرده یـقـین دوبـاره‌ای            از جنس نور بودی و محو خدا شدی


از بس که غرق چشمهٔ مهتاب شد دلت            دیـدم تو را که قـبـلـهٔ آئـیـنـه‌ها شدی

حق را چه عـاشقانه اجابت نموده‌ای            تو سربـلـند عـرصهٔ قـالـوا بلی شدی

در چشم‌هات شوق شهادت چه دیدنی‌ست            آئـیـنـه‌دار حضرت خـون خـدا شدی

یک مرتبه برای تو کم بود یا زهـیر            هر چـنـد با تـمام وجـودت فـدا شدی

هرگز نخـواسـتی بدن تو کـفـن شود            وقـتـی شهـیـد بی‌کـفـن نـیـنـوا شـدی

حتی سـر تو از سـر مـولا جـدا نشد            تا شام و کوفه همسفـر نیـزه‌ها شدی

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غزل

نـرو عـمه، برگـرد اگر می‌تـوانی            تـو خـیـلی بـرای نَـبَـرد نـوجـوانی

ببـیـن حـمـلـۀ نـیـزه و سنگ‌ها را            مـرا تا کجـا با خـودت می‌کـشانی


ببـین عـمـه تنهـاست مَحـرم ندارد            تو مـردی و بـایـد کـنـارم بـمـانـی

بـمـان تا که از مـجـتـبـایـم بـمـانـد            بــرای دلــم یــادگــاری نــشــانـی

خـدای نـکــرده اگـر بـر نـگــردی            چـه سـازم ز داغ تـو بـا نـاتـوانـی

نـرو تا نـبـیـنی تـو از روی نـیـزه            که کـارم شده با سـنان هـمـزبـانی

به قلبم تو خنجر مزن دست بردار            نـمانـده دگـر در گـلـو اسـتـخـوانی

من و بزم شامات و دروازه ساعات            من و یـک یـهـودی و تـکّـه‌پـرانی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خـدای نـکــرده اگـر بـر نـگــردی            اگـر بـشکـنـد از تو ابـرو کـمـانی

بیت زیر به جهت تطابق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد، زیرا عبدالله بن الحسن کودک ۱۰ ساله بودند.

نـرو عـمه، برگـرد اگر می‌تـوانی            تو خیلی عزیزی تو خـیلی جوانی